عروسک خر گریان و الاغ عاشق

یادگارت شده این دل تنها

عروسک خر گریان و الاغ عاشق

یادگارت شده این دل تنها

گریه نکن

 

نفرینت میکنم اما

هنوزم دلم اسیره

یه روزی خودت میفهمی

یه روزی که خیلی دیره

من میرم واسه همیشه

هیچی تنهایی نمیشه

فکر میکردی بر میگردم

حالا باورت نمیشه

گریه نکن   گریه نکن   گریه نکن

اشکاتو باور ندارم

بازم داری دروغ میگی

دروغ میگی

من که ازت نمیگذرم

آخه دیگه باور ندارم عزیز دلم

حتی اگه بدونی دوست دارم

نمیدونم تو دل به کی بستی

قلبمو شکستی

چاره نیست باید برم

میخوام برم   میخوام برم

قلبمو شکستی باید برم

میخوام برم   میخوام برم

من که ازت نمیگذرم

اگه به پام بیفتی

بگی دروغ نگفتی

دیگه باور ندارم

اینو بدون که باختی

دیر اومدی عزیزم

باید تنها بمونی

باید برم که شاید

تو قدرمو بدونی

گریه نکن   گریه نکن   گریه نکن

اشکاتو باور ندارم

زخمای رو دلم

زخمای روی دلم یکی دوتا نیست

واسه زخم تازه دیگه جایی نیست

داشتم فراموش میکردم تو رو

تو رو خدا برو

این دل دیگه مال تو نیست

دنبالش نیا مال تو نیست

از همون راهی که اومدی برگرد

این دل دیگه مال تو نیست

فکر کردی که اگه بری  تا کی میشینم پای تو؟

سخت بود فراموشیت ولی کسی اومد بجای تو

یه فرشته که نقاب به چهره اش نمیزد

اون اصلا مثل تو نبود

زخمی به قلبم نمیزد

عکساتو آتیش زدم و عشقت رو کشتم تو دلم

دیگه اجازه نمیدم بازی کنی با این دلم

این دل دیگه نمیخوره این بار دیگه گول تو رو

حتی حاظر نیست دیگه بیارم  اسم تورو

زخمای روی دلم یکی دوتا نیست

واسه زخم تازه دیگه جایی نیست

داشتم فراموش میکردم تو رو

تو رو خدا برو

 

                                               آرش یوسفیان

حس نکرد

 هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...

وسعت تنهائیم را حس نکرد...

 در میان خنده های تلخ من..

 گریه پنهانیم را حس نکرد...

در هجوم لحظه های بی کسی...

درد بی کس ماندنم را حس نکرد...

 آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پایانیم را حس نکرد

کاشکی

کاشکی یه روز ببینمت که دل سپردی به کسی
کاشکی فقط با یک نگاه تو دام اون اسیر بشی
بخوای تو دامش بمونی پرت بده رها بشی
کاشکی وقتی عاشق شدی دلت رو پیشکشش کنی
بعدش اونو بشکننش نتونی نفرینش کنی
کاشکی دوباره جون بدی به قلب من با نفسی
شاید به اخر برسه اون لحظه های بی کسی
کاشکی درست زمانی که فکر میکنی اون ماله توست
ببینی مال کس دیگست خیال اون نصیب توست
کاشکی که با وفا بودی منم مثل گذشته ها
دلم از عشق تو میگفت بجای این گلایه ها

میدونم کم کار شدم

میدونم اما ...........

دنگ دنگ

دنگ...دنگ...

ساعت گیج زمان در شب عمر٬می زند پی در پی زنگ

زهر این فکر که این دم گذر است

می شود نقش به دیوار رگ هستی من

لحظه ام پر شده از لذت٬یا به زنگار غمی آلوده است

لیک چون باید این دم گذرد٬

پس اگر می گریم٬گریه ام بی ثمر است

و اگر می خندم٬خنده ام بیهوده است

هیچی

 آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد
کاش امروز بود تماشا می کرد

گریه کن

گریه کن جداییا ما رو رها نمی کنن ....
 آدما انگار برای ما دعا نمی کنن...
گریه کن حالاحالا از هم باید جدا باشیم ....
بشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم...
گریه کن منم دارم مثل تو گریه می کنم ...
به خدای آسمونامون گلایه می کنم...
گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم ...
 تنهایی ، برای سنگینی غصه کم بودیم...
گریه کن ، سبک میشی ، روزای خوب یادت میاد ...
گرچه تو تقویمامون نیستن اون روزا زیاد...
گریه کن برای قولی که بهش عمل نشد ...
واسه مشکلاتی که ، بودش و هست و حل نشد...
گریه کن واسه همه ، واسه خودت ، برای من ...
 توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن...
گریه کن تا آینه شه ، باز اون چشای روشنت ......
واسه موندن لازمه ، فدای گریه کردنت

فدای گریه کردنت

گریه بی صدا

میخوام بهت بگم عزیزم

 بدون هرجا بری همیشه تو یادتم

 هیچ وقت فراموش نمیشی

تو داری میری

برگرد بزن صدام

ناراحتیمو ببین از چشام

نگو داری میری بر نمیگردی

توی چشات میبینم نگاه سردی

بدون هرجا بری من چشم به راهت

میمونم . اونجور که افتادم تو دامت

دیگه نمیتونم ببرمت از یادم

هرجا بری بدون بدون همیشه من باهاتم

تو به من قول دادی تنهام نمیزاری

ولی حالا عکست واسم مونده یادگاری

منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم

اگه نتونستم باشم بهترین همدم

هروقت که یادت میافتم

این اشک سردم جاری میشه

واست می باره نم نم

فقط باید بشینم و یه عمره آزگار

به عکست نگاه کنم روی دیوار

گلهایی که دادی رو پر پر کردم

همه نامه هاتو من از بر کردم

چشمامو تر کردم

تو رو فرض کردم

واسه برگشتنت یه دسته گل نذر کردم

من میخوام تو رو از یاد ببرم

ولی نمیتونم

بخدا واسم مرگه لحظه ای بی تو بمونم

شاید من باید همیشه منتظر تو بمونم عزیزم

با رفتنت آتیش افتاد به جونم

موقع رفتنت دیدی چه جوری صدام میلرزید

بغض بعد رفتنت به یه دنیا می ارزید

خوب دیگه خاطراتت بهترین یادگاریه

دریایه عشقم به سمت تو جاریه

نگاه آخرت همیشه جولوی چشممه

کابوس رفتنت عذابم میده

میگه کمه

بیا ببین که چشمام شده کاسه خون

فریادی از ته دل که میگه بیا بمون

شب من بدون تو تاریک و تاره

سهم رفتن تو فقط یه قلب پاره

دیگه من طاقت دوری تو ندارم

شب و روز تو فکرتم بی تاب و قرارم

حالا دیگه من آخر قصه رسیدم

آرزوم اینه که چشماتو ببینم

کاشکی میتونستم دستاتو بگیرم

از ته دستات واست بمیرم

به ساعت نگاه میکنم

ثانیه ها میرن منو جا میزارن

فاصله ها دوری تو میگن

اتاق خالیه تو خونه ابدیه منه

حتی دیوارای اتاق میگن نور چشمات کمه

آره جمله آخرت وقت رفتنت یادمه

بهم گفتی گریه نکن عزیزم مگه چی کمه ؟

فکر برگشتنت داره منو دیوونه میکنه

خونه ابدی مو داره ویرونه میکنه

تازه فهمیدم که حرفات همش دروغ بود

اون دروغ بودش که ستاره ات بی فروغ بود

مثل یه خواب بود

زلال مثل آب بود

دوباره دیدن تو آرزوی محال بود

دنبالت اومدم ولی حالت خراب بود

دنبال قطره آبی توی سراب بود

من دیدم تو رو

ولی افسوس همش تو خواب بود

 لرد

یه دوست تازه دارم

اینو از دوستم داشته باشین خیلی قشنگه

زنگی اگه سخت بگیری تا آخرش برات سخت میگذره

تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنها خیلی خستست

جای بارون بهاری روی چترای شکستست

اما من میگم یه عاشق همه ی دنیا رو داره

همه چترارو باید بست وقتی آسمون میباره