خلاصه ای روزگار خنجرتو به من زدی ولی من با این غزل میگم که اشتباه زدی حالا اشک خون به چشم اینو واست میخونم الهی دستت بشکنه که خنجرت خورد به جونم
ادامه...
می دونی دل اسیره اسیره تا بمیره می دونی بدون تو دلم آروم نگیره می دونی دل تنگ تو نموده آهنگ تو ولی بیهوده گویم بسی بیهوده جویم به من بگو بی وفا حالا یار که هستی خزان عمرم رسید نو بهار که هستی می خوام برم دور دورا دلم طاقت نداره دست غم تو داره روزامو می شماره
یلدا
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 08:48 ق.ظ
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند وفقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می ماند
دلت شاد تولدت هر چند گذشته مبارک
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
چاپاریست با بخشهای زیر در خدمت شماست
1-سرگرمی
2-خبر روز
3-دیکشنری انلاین
4-مصورسازی وبلاگ
5-ابزار وبلاگ
6-کارت پستال
7-جدیدترین ابزار موبایل
و.........
منتظر حضور سبزتان هستیم[گل]
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
وفقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می ماند
دلت شاد
تولدت هر چند گذشته مبارک