بند تمــام خاطره ها را گسست و رفت بغض تمام حنجره ها را شکست و رفت
ســاحل کنـار پنجره مـا رسـیده بـود اما به نبض پنجره ها دل نبست و رفت
نزدیک ظهر داغ غزل خیز فصل مهر بر فرش باد سرد زمستان نشست و رفت
انبـوه شـعرهای دلـم بی جواب مـاند رسم تمام شاعره ها را شکست و رفت
دنیا خلاصه شد به اتــاقی شـبـیه عشق ازاین اتاق گرم و صمیمانه رست و رفت
قصه ، تمام جاذبه اش فصل آخــر است حیف از کتاب دل
که چه آرام بست و رفت |