سرتو بزار

سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره

بزار تا اروم   دل بی تابت بگیره

بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره

حتی من از شنیدنش گریه ام میگیره

بزار روی سینه ام سرتو

چشمای خیس و ترتو

بزار تا سیر نگات کنم

بو بکشم پیرهنتو

بغل کن و بچسب بهم

بکش دوباره دست بهم

جز تو کسی رو ندارم

نزدیکتر از نفس بهم

وقتی چشات خوابش میآد

آدم غماش یادش میآد

یه حالتی تو چشماته

که عشق خودش باهاش میآد

امید