از جدا شدن نوشتی
روی تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم
نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر روی شونه هات نذاشتم مثل دستات سرده سردم
معین
زندگی زیباست
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست
آن تدبیر ماست
زندگی آب روانیست روان میگذرد
هرچه تقدیر من و توست همان میگذرد
کلاس عشق ما دفتر ندارد
شراب عاشقی ساغر ندارد
بدو گفتم که مجنون تو هستم
هنوز آن بی وفا باور ندارد