عروسک خر گریان و الاغ عاشق

یادگارت شده این دل تنها

عروسک خر گریان و الاغ عاشق

یادگارت شده این دل تنها

بنویس

براش بنویس دوستت دارم
آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن
ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست .
گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره
ولی تو بنویس .. تو ... بنویس

یه نصیحت از یه دوست

انسان هم میتونه دایره باشه هم یه خط راست. انتخاب با خودت است. تا ابد دور خودت بچرخی یا تا بی نهایت ادامه بدی

یادداشت

زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته است تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است

یه متن جالب

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود . پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم؟!! از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: "با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند

 

این جمله خیلی روم تاثیر گذاشت

خدایا

خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟؟؟؟

 

متن

کاش دوستی ها مثل رابطه دست و چشم بودوقتی دستت زخم می شه چشمت گریه میکنه وقتی چشمت گریه می کنه دستت اشکه شو پاک می کنه

برگشتم تنها تر از قبل

سلام
خیلی وقت بود نبودم
یه خیلی وقته طولانی
حالا تنهام خیلی تنها
یه خیلی تنهایی بزرگ
دورم
دور از خانواده
دور از دوستا
دور از همه کس و همه اونایی که دوسشون داشتم
حالا من واقعا تنها و غمگینم

هیچی

 هرگز حسرتی در هیچ کجای دنیا این چنین یکجا جمع نمی شود که در همین سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد

*****

 هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ما ست که تنهاست هنوز

دل شکسته من

من امروز به معنای واقعی خرد شدم

از اینکه دیگران درکم نمیکنن خسته شدم

از اینکه همه به دروغ میگن دوسم دارن اما...

خسته شدم

به خدا خسته شدم

 دلم میخواد فردا که میشه
اروم گرفته باشم
به خدا یه قبر سرد از این دنیای گرم بهتره

زندگی

 زندگی قصه مرد یخ فروشی است که ازاو پرسیدند:فروختی؟ گفت:نخریدند تمام شد

قصه


 برای سالها می نویسم سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود و یکی نبود

تولد

جمعه هفت اردیبهشت تولدم بود

اما تعداد کسایی که یادشون بود حتی به هفت نفر هم نرسید

من بچه نیستم که تولد بخوام

اما حس بدیه ......

مگه نه؟

وای باران

 باران، شیشه پنجره را باران شست؛

 از دل من اما، چه کسی نقش تورا خواهد شست؟

تنهام

عزیزم امروز رفته

تا روزی که برگرده

هر روز به غمکده کوچیکم سر میزنم

هر ثانیه که میگذره ازم دور تر میشه

          دورتر

                  و

                    دورتر

و من تنهاتر میشم

          تنهاتر

                 و

                    تنهاتر

و دنیا برام هر لحظه کوچیکتر میشه

              کوچیکتر

                           و

                              کوچیکتر

 

دوستت دارم

صبحگاهان وقتی سایه نیمرنگ افق با هم در می آمیزد

هنگامی که پرتو سرخ و زرد کوههای غرب با هم در می آمیزد

آن هنگام که صدایی جز صدای بال زدن پروانه جنگلی صدای دیگری به گوش نمیرسد

همه یک چیز را زمزمه میکنند

دوستت دارم و تورا میپرستم

 امتحاناتم شروع شده حالا باید از صبح زود تا آخر شب درس بخونم تا این ترم آخری درسی رو نیفتم آخه من دارم درسم رو تموم میکنم

میدونم کم کار شدم

میدونم اما ...........

متن های دزدی من از استامینوفن

 یه وبلاگ قشنگ پیدا کردم سر زدن بهش خالی از لطف نیست

اینم ذکر منبع http://acetaminophen.persianblog.com

آخرین برگ سفرنامه باران این است

که زمین چرکین است...

 

اومده میگه تو خوشبختی و ناسپاس!

میذارم هر جور راحته فکر کنه..

 

 

<زندگی کن و بگذار زندگی کنند..>

نمیتونی حدس بزنی اینو کی و راجع به کی گفته!

 

 

: میگه:مرده ها دو تا جشن تولد دارن!

من فهمیدم چرا..

 

موجودات عجیبی هستیم٬حتی اگه نزدیکترین آدم به

ما بمیره بازم میگیم هووووووووَ! کو تا به ما برسه...

 

تنها فرق بین یه محکوم به مرگ با یه  اچ ای وی مثبت  مدت زمانیه که منتظر میشن

 

هیچ کس این روزها همدرد و همرازم نشد

آگه از درد من و دلسردی سازم نشد...

 

 

خاموش شو خموش! که در ظلمت٬ اجساد٬رفته رفته به جان آیند...

ــ کاش 6 ماه شب میشد.

 

چند وقته موقع فیلم دیدن دوست دارم شخصیت منفیه برنده شه!

شاید چون تنها کسیه که تظاهر به خوب بودن نمیکنه..

متنفرم از تظاهر به خوبی..

 

..دوستت میدارم بی آنکه بخواهمت!

 

بعضی وقتاــ فقط چند ثانیه ــ فکر میکنم از بقیه بیشتر میفهمم!

همین نشون میده چقدر احمقم

 

مرگ یعنی لغزش پای حیات

مرگ یعنی زندگی در خاطرات

چرا؟

گاهی وقتها میشنوم که دختری عاشق پسری شده

یا میبینم که دختری به پسری خیره شده

یا میبینم دختری واسه پسری گریه میکنه

کلا اینکه دختری عاشق پسری شده

حالا یا ابراز میکنه یا نمیکنه

که اگر میکنه یا غیر مستقیمه یا ندرتا مستقیم

این جور موقع ها یه حس غریبی بهم دست میده

میخوام بدونم اینکه یه دختر عاشق آدم باشه چه حسی داره

خدایا

پروردگارا به این جماعت دماغی دراز اعطا کن بلکه دنیای ایشان که فقط تا نوک دماغشان هست وسیع تر گردد