-
تنهام
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 19:59
عزیزم امروز رفته تا روزی که برگرده هر روز به غمکده کوچیکم سر میزنم هر ثانیه که میگذره ازم دور تر میشه دورتر و دورتر و من تنهاتر میشم تنهاتر و تنهاتر و دنیا برام هر لحظه کوچیکتر میشه کوچیکتر و کوچیکتر
-
باغ بارون زده
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 19:51
من از صدای گریه تو به غربت بارون رسیدم تو چشات باغ بارون زده دیدم چشم تو همرنگ یه باغه تو غربت غروب پاییز مثل من از یه درد کهنه لبریز با تو بوی کاهگل و خاک عطر کوچه باغ نمناک ...... زنده میشه با تو بوی خاک و بارون عطر ترمه و گلابدون ...... زنده میشه تو مثل شهر کوچیک من هنوز برام خاطره سازی هنوزم قبله معصوم نمازی تو...
-
نیست دلخواهم
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 14:57
سنگ نزدیک است کو ماهم این حوالی نیست دلخواهم زود بی خود می شوم از خود آنچه می بینم نمی خواهم آنچه میبینم حقیقت نیست هر دروغ آیینه ی دق شد ماسک بر چهره زده مردی زن تظاهر کرد عاشق شد حرفهای من سوالی بود پاسخ من ریشخندی شد فکر من بی رشد می ماند آب و نانم جیره بندی شد رهزنی دزدیده راهم را رده پایی در ته چاهم سنگ نزدیک است...
-
از دوست همیشه مهربونم
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 13:01
من شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه گویه دل پژمرده خویشم
-
هرگز
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 21:59
من مثل عاشقی با گل سرخ در دست نیامده ام تا در دل مردم رخنه کنم ! شعر من ، صدای یک محکوم به مرگ است مرگ تدریجی ... با شنیدنش ناله خواهی کرد، و نفرین . از زندگیم چنان با تو خواهم گفت که از من دوری کنی ! هرگز نه شهرتی خواستم و نه ستایشی ...
-
ماهی
شنبه 30 دیماه سال 1385 13:31
ماهیان از ساز آب رقصـــان شــــــــوند دیده ها محو تماشـــــــا می شــــــوند ماهیــــــــــان تنـــــــــگ بلور تـــاب آورند با صدای ســـــــــــاز آب هم باورنـــــــــد قلب ما از قلب ماهـــــــــی کمتر است یا که قلب ماهیان از ما ســـــــــر است
-
ابربی انصاف
شنبه 30 دیماه سال 1385 13:28
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک ابر بی انصاف را بنگر که بر دریا گریست
-
عاشقی
پنجشنبه 28 دیماه سال 1385 10:54
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست
-
کاش
چهارشنبه 27 دیماه سال 1385 22:49
کاش ! قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش! برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش! می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت...
-
وفا نکرد
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 17:46
یکی بود تو قصمون وفا نکرد رفت و پشت سرشم نگاه نکرد یکی بود زندگیشو هوس سوزوند آبروش رفت و دیگه اینجا نموند یکی بود یکی نبود و یک پری یه بغل عاشقی های سرسری کی بود اون که طاقت گریه نداشت عاشق هوس شد و تنهام گذاشت کی بود کی بود اون تو بودی کاشکی از اول نبودی شاید باید می فهمیدم که قلب تو پر از ریاست دوست دارم گفتن تو...
-
دوستت دارم
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 17:44
صبحگاهان وقتی سایه نیمرنگ افق با هم در می آمیزد هنگامی که پرتو سرخ و زرد کوههای غرب با هم در می آمیزد آن هنگام که صدایی جز صدای بال زدن پروانه جنگلی صدای دیگری به گوش نمیرسد همه یک چیز را زمزمه میکنند دوستت دارم و تورا میپرستم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 دیماه سال 1385 20:22
امتحاناتم شروع شده حالا باید از صبح زود تا آخر شب درس بخونم تا این ترم آخری درسی رو نیفتم آخه من دارم درسم رو تموم میکنم
-
تو
پنجشنبه 21 دیماه سال 1385 20:19
من دیگه غزل نمیگم واسه تو اشکامو هدر نمی دم واسه تو تو دقیقه های تلخ انتظار چه می دونی چی کشیدم واسه تو؟ من می خوام دیگه فراموشت کنم تو بمون با اون غرور لعنتی قبل رفتنم ولی بزار بگم خیلی سنگی!خیلی بی محبتی! بعد از این کاری به من نداشته باش این روزها،روزهای تردید منه!! نمی خوام مثل همیشه رد بشم، وقت امتـــــحان دل...
-
برو
شنبه 9 دیماه سال 1385 00:21
روزی که دلم پیش دلت بود دستان مرا سخت فشردی که نرو روزی که دلت به دیگری مایل شد کفشان مرا جفت نمودی که برو
-
گریه نکن
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 14:54
نفرینت میکنم اما هنوزم دلم اسیره یه روزی خودت میفهمی یه روزی که خیلی دیره من میرم واسه همیشه هیچی تنهایی نمیشه فکر میکردی بر میگردم حالا باورت نمیشه گریه نکن گریه نکن گریه نکن اشکاتو باور ندارم بازم داری دروغ میگی دروغ میگی من که ازت نمیگذرم آخه دیگه باور ندارم عزیز دلم حتی اگه بدونی دوست دارم نمیدونم تو دل به کی بستی...
-
زخمای رو دلم
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 14:54
زخمای روی دلم یکی دوتا نیست واسه زخم تازه دیگه جایی نیست داشتم فراموش میکردم تو رو تو رو خدا برو این دل دیگه مال تو نیست دنبالش نیا مال تو نیست از همون راهی که اومدی برگرد این دل دیگه مال تو نیست فکر کردی که اگه بری تا کی میشینم پای تو؟ سخت بود فراموشیت ولی کسی اومد بجای تو یه فرشته که نقاب به چهره اش نمیزد اون اصلا...
-
حس نکرد
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1385 17:15
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد... وسعت تنهائیم را حس نکرد... در میان خنده های تلخ من.. گریه پنهانیم را حس نکرد... در هجوم لحظه های بی کسی... درد بی کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود... لحظه پایانیم را حس نکرد
-
کاشکی
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 19:50
کاشکی یه روز ببینمت که دل سپردی به کسی کاشکی فقط با یک نگاه تو دام اون اسیر بشی بخوای تو دامش بمونی پرت بده رها بشی کاشکی وقتی عاشق شدی دلت رو پیشکشش کنی بعدش اونو بشکننش نتونی نفرینش کنی کاشکی دوباره جون بدی به قلب من با نفسی شاید به اخر برسه اون لحظه های بی کسی کاشکی درست زمانی که فکر میکنی اون ماله توست ببینی مال...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 آذرماه سال 1385 22:55
میدونم کم کار شدم میدونم اما ...........
-
دنگ دنگ
سهشنبه 14 آذرماه سال 1385 22:54
دنگ...دنگ... ساعت گیج زمان در شب عمر٬می زند پی در پی زنگ زهر این فکر که این دم گذر است می شود نقش به دیوار رگ هستی من لحظه ام پر شده از لذت٬یا به زنگار غمی آلوده است لیک چون باید این دم گذرد٬ پس اگر می گریم٬گریه ام بی ثمر است و اگر می خندم٬خنده ام بیهوده است
-
هیچی
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 19:54
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد کاش امروز بود تماشا می کرد
-
گریه کن
جمعه 3 آذرماه سال 1385 14:40
گریه کن جداییا ما رو رها نمی کنن .... آدما انگار برای ما دعا نمی کنن... گریه کن حالاحالا از هم باید جدا باشیم .... بشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم... گریه کن منم دارم مثل تو گریه می کنم ... به خدای آسمونامون گلایه می کنم... گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم ... تنهایی ، برای سنگینی غصه کم بودیم... گریه کن ، سبک میشی...
-
گریه بی صدا
جمعه 3 آذرماه سال 1385 11:43
میخوام بهت بگم عزیزم بدون هرجا بری همیشه تو یادتم هیچ وقت فراموش نمیشی تو داری میری برگرد بزن صدام ناراحتیمو ببین از چشام نگو داری میری بر نمیگردی توی چشات میبینم نگاه سردی بدون هرجا بری من چشم به راهت میمونم . اونجور که افتادم تو دامت دیگه نمیتونم ببرمت از یادم هرجا بری بدون بدون همیشه من باهاتم تو به من قول دادی...
-
یه دوست تازه دارم
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1385 11:19
اینو از دوستم داشته باشین خیلی قشنگه زنگی اگه سخت بگیری تا آخرش برات سخت میگذره تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنها خیلی خستست جای بارون بهاری روی چترای شکستست اما من میگم یه عاشق همه ی دنیا رو داره همه چترارو باید بست وقتی آسمون میباره
-
شادی حرومه
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 17:57
رفتم و تنهات میزارم با یه دنیا خاطره واسه دست کشیدن از عشقت .چاره شد فاصله! روزی که چشماتو دیدم چشم از همه بریدم اما دریغ از عشق تو دیگه تمومه شادی حرومه به قلب خسته ام . زدی نشونه جونم!! دیگه نمیخوام دل دیوونه از خاطراتم چیزی بمونه جونم !! ای وای از اون همه احساس شد پر پر نگاه تو حیف از دلی که با جونم میرفت به راه تو...
-
نگو
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 21:52
نگو بار گران بودیم و رفتیم نگو نا مهربان بودیم و رفتیم بگو با دیگران بودیم و رفتیم و یه شعر دیگه : هیچ کس تنهاییم را حس نکرد لحظه ویـــرانیم را حـــس نکرد در تمام لحظه هایم هیچــــکس خلـوت پنـهــــانیم را حس نکرد آســــمان غـــــم گرفته با دلش برکه طـوفانیــــم را حس نکـرد آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سـرو سامانیم را...
-
مهاجر
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 21:18
روی قبرم بنویسید مسافر بوده بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست او در این معبر پرحادثه عابر بوده صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست در رثایم بنویسد که شاعر بوده بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست بنویسید در این مرحله کافر بوده غزل هجرت...
-
مرگ
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 09:56
از رنجی خسته ام که از آن من نیست از دردی گریسته ام که از آن من نیست از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست.
-
وداع
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 09:54
روی هر سینه سری گریه کند وقت وداع سر ما وقت وداع تکیه به دیوار گریست...
-
متن های دزدی من از استامینوفن
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 00:58
یه وبلاگ قشنگ پیدا کردم سر زدن بهش خالی از لطف نیست اینم ذکر منبع http://acetaminophen.persianblog.com آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است... اومده میگه تو خوشبختی و ناسپاس! میذارم هر جور راحته فکر کنه.. <زندگی کن و بگذار زندگی کنند..> نمیتونی حدس بزنی اینو کی و راجع به کی گفته! : میگه:مرده ها دو...