-
چرا؟
دوشنبه 8 آبانماه سال 1385 23:59
گاهی وقتها میشنوم که دختری عاشق پسری شده یا میبینم که دختری به پسری خیره شده یا میبینم دختری واسه پسری گریه میکنه کلا اینکه دختری عاشق پسری شده حالا یا ابراز میکنه یا نمیکنه که اگر میکنه یا غیر مستقیمه یا ندرتا مستقیم این جور موقع ها یه حس غریبی بهم دست میده میخوام بدونم اینکه یه دختر عاشق آدم باشه چه حسی داره
-
خدایا
دوشنبه 8 آبانماه سال 1385 21:34
پروردگارا به این جماعت دماغی دراز اعطا کن بلکه دنیای ایشان که فقط تا نوک دماغشان هست وسیع تر گردد
-
قدغن
دوشنبه 8 آبانماه سال 1385 21:13
آبی دریا قدغن شوق تماشا قدغن عشق دو ماهی قدغن با هم و تنها قدغن برای عشق تازه اجازه بی اجازه پچ و پچ و نجوا قدغن رقص سایه ها قدغن گرمی بوسه بی هوا به وقت رویا قدغن برای خواب تازه اجازه بی اجازه در این غربت خانگی بگو هر چی باید بگب غزل بگو به سادگی بگو زنده باد زندگی برای شعر تازه اجازه بی اجازه از تو نوشتن قدغن گلایه...
-
پاییز
شنبه 6 آبانماه سال 1385 19:03
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است شاعر نشدی و گرنه می فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
-
نه
شنبه 6 آبانماه سال 1385 10:44
برای هزارمین بار پرسید: تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم برای هزارمین بار به دروغ گوفتم: نه. هیچ وقت... تا مبادا دلش بشکنه. ---
-
اعتراف
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 11:41
در من اندوه و هزاران اندوه در تو امید و هزاران امید با من از رنج سخن باید گفت از تو باید سخن عشق شنید تو یکی شاخخه سر سبز بهار من یکی شاخه پائیزی زرد تو یکی غنچه نورسته شاد من یکی خار زمستان شده طرد در سراپای تو گرمی و نیاز در من از عشوه و طنازی نیست زندگی در رگ تو می جوشد در من این عمر به جز بازی نیست
-
یاد باد
دوشنبه 1 آبانماه سال 1385 23:16
یاد باد، آن روزگارانی که با هم به افق خیره می شدیم و چشم در چشم آفتاب می دوختیم. یاد باد، آن روزهایی که در کنار هم پرواز پرستوها را دنبال می کردیم. یاد باد، آن ساعاتی که صدای خنده هایمان گوش ابر را کر می کرد. یاد باد، آن دقایقی که همنوا با باران سرود عشق می خواندیم یاد باد، آن زمانی که تلاقی نگاهمان در افق دوردست به...
-
ماهی
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 12:10
ماهی شده بود باورش ، تور اگه بندازن سرش ، می شه عروس ماهیا ، شاه ماهی می شه همسرش ، ماهیه باورش نبود ، تور اگه بندازن سرش ، نگاه گرم ماهیگیر ، می شه نگاهه آخرش می شه نگاهه آخرش
-
گل ارکیده
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 15:03
شاخه ای تکیده گل ارکیده با چشمای خسته لبهای بسته غم توی چشماش اروم نشسته شکوفه شادیش از غم گسسته آشنای درده خورشیده سرده تو قلب سردش غم لونه کرده مهتاب عمرش در پشت پرده تنها وصالش پاییز سرده دستای ظریفش تو دست مادر پیکر نحیفش چون گل پر پر از محنت و درد آروم نداره سایه سیاهی رو بخت شومش ارکیده تنهاس اسیره وجودش طوفان...
-
عشق قدیمی
شنبه 15 مهرماه سال 1385 12:09
باز یه شبی میاد تو هم . سراغمو میگیری باز خوب میدونم من که میری . تو هم میری مثل یه راز من میدونم تو هم یه روز . دلت برام تنگ میشه باز بازم دلت تنها میشه . تو اون همه سوز و گداز عطر صدات پیچیده باز توی اتاق خونه عکس تورو میبینم و بازم میشم دیوونه با هر نفس داد میزنم شاید بیای کنارم دیوونه نگاتم و راه فرار ندارم تویی...
-
سرتو بزار
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1385 20:31
سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره بزار تا اروم دل بی تابت بگیره بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره حتی من از شنیدنش گریه ام میگیره بزار روی سینه ام سرتو چشمای خیس و ترتو بزار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنتو بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم جز تو کسی رو ندارم نزدیکتر از نفس بهم وقتی چشات خوابش میآد آدم غماش یادش میآد یه...
-
نفس بریده
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 08:50
به تو گفتم قبل رفتنت اگه نباش یک روز میمیرم از پا می افتم به تو گفتم خودمو میکشم و پر میزنم تو آسمونا ؛ بگو گفتم یا نگفتم به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات؛ بگو گفتم یا نگفتم چشاتم تنهام گذاشتن حالا من موندم اشک و بغض و آه وعکس پاره تو و من ؛ بگو گفتم یا نگفتم مگه بهت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا...
-
محسن چاوشی
یکشنبه 9 مهرماه سال 1385 18:36
منم یه تقویم پر از زمستون چله نشین دل درب و داغون سال کبیسم و شگون ندارم از هیچکسی خاطره ای ندارم جز یه نفر که درب و داغونم کرد بره بودم گرگ بیابونم کرد اما دل تو غربت بیابون از راهی که رفته نشد پشیمون دل ای دل دیوونه کی قدرتو میدونه؟ برو فکر خودت باش پر از گرگه زمونه باز منتظر نشستی آب میشی دستی دستی تو هم باید مثل...
-
از دوست عزیزم یاسمن
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 11:39
تا تو رفتی همه گفتند از دل برود هر آنکه از دیده برفت وبه ناباوری و غصه من خندیدن آه ای رفته سفرکه دگر باز نخواهی برگشت کاش می آمدی و می دیدی که در این عرصه دنیای بزرگ چه غم آلوده جدایی هایی ست و بدانی که.... از دل نرود هر انکه از دیده برفت
-
راه کربلا
دوشنبه 3 مهرماه سال 1385 10:25
خسته از نگاه عالم گوشه گیر جنگلا خیلی دوست دارم برم به سرزمین کربلا اما این همه پرنده . چرا طاووس شدم؟ ای خدا ببین چطور از همه مآیوس شدم آخه چی میشد منم عقاب و شاهین میشدم میتونستم بپرم به آرزوهای خودم همه زل زدن به پای زشت من نمیدونن که چیه سرشت من نمیدونن که میخوام چکار کنم دلمو به عشق کی دچار کنم دوست دارم راهی...
-
خواب و خیال
شنبه 1 مهرماه سال 1385 21:46
زندگی تو این غریبی واسه من بی تو محاله آرزومه باشی اما دیدنت خواب و خیاله رفتی اما هنوزم من به غم عادت نکردم یادته وقتی میرفتی سر به زانو گریه کردم عشق ما یاد آور پاییز سرده روزگار عشقمون تاریک و سرده التماست میکنم بیای دوباره بی تو دنیا واسه من رنگی نداره نازنین ای خوب من غوغا به پا کن دفتر عشق من و دوباره وا کن عشق...
-
خنده تلخ
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 22:18
خنده تلخ آدما همیشه از دلخوشی نیست ... گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست ... گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره ... یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدر غم میاره ... بالا رفتیم ماست بود اون پایین ها دوغ بود... قصه عشق ساده انگار همش دروغ بود ... دروغ بود... دروغ بود... دروغ بود...
-
گشتم
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 15:21
در خلوت شبانه ام خفته ای و هیچ نمیدانی که من کجاها به دنبالت گشته ام! از شمال به جنوب و از جنوب به شمال! از شهر به کویر و از کویر به دریا! وجب به وجب! اندیشه به اندیشه! انسان به انسان! از کتابی تا کتابخانه ای! از شعری به داستانی! از لغتی به جمله ای! صفحه به صفحه! برگ به برگ! از وبلاگ یه دوست برداشتم
-
خاطراتم
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1385 12:41
من یه قلبم که هنوزم میزنه برای عشقت زندگیشو جا گذاشته توی ماجرای عشقت قلبم میزنه برای عشقت تو یه اسمی که همیشه می مونه تو خاطراتم تو گذاشتی و پریدی من هنوز تو ماجراتم من من یه دلداه خسته تو کتابای نبسته تویی عکس یه عروسک که تو آیینه نشسته کاش دلش نیاد زمونه برای ما کم بزاره کاش دونیا ما دوتا رو سر راه هم بزاره آرسین
-
بای تا باز بیام
یکشنبه 22 مردادماه سال 1385 22:18
بدلیل بدبختب های فراوان این وبلاگ به مدت ۲ هفته گزینشی کار میکند لطفا بعدا سر بزنید
-
تولدت مبارک
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1385 22:09
سلام صبا جون دوست عزیزم امروز یعنی ۱۹ مرداد روز تولدته این روز عزیز رو تبریک میگم کاش ۱۲۰ سال عمر کنی و با هم دوست باشیم
-
اونی که مدعی بود
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1385 22:01
اونی که مدعی بود عاشقته تورو تو فاصله ها تنها گذاشت بی خبر رفت توی این بیراهه ها رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت من و هر ثانیه جنون تو واسه من همین خیالتم بسه بزار جاده ها اشتباه برن ما که دستمون به هم نمیرسه با حریر پیله های کاغذی واسه من جاده رو ابریشم نکن من به پروانه شدن نمیرسم حرمت فاصله مونو کم نکن
-
اگه تو نباشی
سهشنبه 17 مردادماه سال 1385 17:51
چی میشد با تو باشم حتی توی رویا من تورو دوست دارم اندازه یه دنیا دلش میگیره اسمون برای من که تنهام داره قطره های گرم اشک من میریزه دونه دونه روی گونه هام اگه تو نباشی یا ازم جدا شی سخته دیگه زندگی برام چشمای نجیبت وقتی ازم دورن امیدی ندارم به شبام برای دیدن تو هر لحظه پریشونم تو بیا قدرم بدون ای هم زبونم شدم مجنون اون...
-
من از تو میمیرم
دوشنبه 16 مردادماه سال 1385 15:46
من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی تو با من می رفتی تو در من می خواندی وقتی که من خیابانها را بی هیچ مقصدی می پیمودم تو با من می رفتی تو در من می خواندی تو از میان نارونها گنجشکهای عاشق را به صبح پنجره دعوت می کردی وقتی که شب مکرر میشد وقتی که شب تمام نیمشد تو از میان نارونها گنجشک های عاشق را به صبح پنجره دعوت...
-
سنگفرش
دوشنبه 16 مردادماه سال 1385 15:45
یاران ناشناخته ام چون اختران سوخته چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند. *** آنگاه، من، که بودم جغد سکوت لانه تاریک درد خویش، چنگ زهم گسیخته زه را یک سو نهادم فانوس بر گرفته به معبر در آمدم گشتم میان کوچه مردم این بانگ بالبم شررافشان: (( - آهای ! از پشت شیشه ها به خیابان نظر...
-
دریچه
یکشنبه 15 مردادماه سال 1385 20:19
ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده اکنون دل من شسکته و خستس زیرا که یکی از دریچه ها بستس نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
-
غم۲
یکشنبه 15 مردادماه سال 1385 19:50
من رفیق غم و غم یار من است من درخت غم و غم بار من است
-
غم
شنبه 14 مردادماه سال 1385 14:47
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند در را گشودم روی او دیدم غم است در میزند ! ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا ! غم با همه بیگانگی هر شب به من سر میزند ...
-
سیب
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 18:05
تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد ازارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت.
-
خاطره
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 17:22
با یه مشت خاطره های خوب و بد مگه میشه تا ابد زندگی کرد همه جا اشکم سرازیره و دل از زندگی سیره و انگاری این روزا دل داره میمیره و میره پی کارش صدات مونده نمیره از تو گوشم نگات مونده که برده عقل و هوشم خودت نیستی ولی یادت باهامه رفیق گریه ها و غصه هامه تو که رفتی ولی عطرت نمیره خودت نیستی دلت اینجا اسیره اگه رفتی ولی...