-
میام
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 12:08
میخوام بازم بیام شاید از فردا فعال تر
-
لعنت به تو و ذات خرابت
سهشنبه 3 مردادماه سال 1385 20:19
بر اصل و نسب بالی ای اصل و نسب عالی ای زادهء هفت پشت اصالت در مکتب عشاق اگر این بود جوابت لعنت به تو و ذات خرابت در مکتب عشاق گر اینه جوابت لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت رفتیم و از این رفتن بسیار تو را بخشید آزادی و قلبتو بر رفتن ما خندید آن تازه رسه نو بر گر حالم و پرسید گو شکر خدا...
-
نگار رفت
دوشنبه 2 مردادماه سال 1385 22:13
امروز سومین روز درگذشت دوست عزیزم نگاره دیگه هیچی تا بعد از هفتمش
-
چاوشی
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 21:27
a به خدا همیشه از خدا میخوام لحظه جداییمون سر نرسه تا همیشه پا به پای هم باشیم اما این کوچه به آخر نرسه نگو تا ابد باید تنها باشم آرزوهای منو ازم نگیر من میخوام با تو باشم با خود تو عشق من عشقمو دست کم نگیر این همه شادابی یه روزی حروم میشه کوچه هم تموم نشه عمرمون تموم میشه تا ابد با من باش ای همه هستی من هستیمو ازم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 15:44
میگن حالش خرابه میگن طاقت نمیاره میگن اگه خدا کمکش کنه خدا پس معجزت کو ؟؟؟؟؟ نگار هنوز رو تخت بیمارستان معجزه هاتو واسه کی گذاشتی؟؟؟؟؟ واسه کی ؟ مگه ما بنده ات نیستیم ؟ واسه نگار دعا کنین شاید خدا دلش به رحم اومد
-
حس نا معلوم
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 15:38
آخرش یه شعر پیدا کردم که با دلم یکی باشه دل دیوانه ام انگار سر و سامان ندارد باز حدیث درد و نامردی سر پایان ندارد باز دوباره هق هق گریه به کنج چشم جا وا کرد درون خانه قلبم گلی گلدان ندارد باز سراپای وجودم را گرفته سایه وحشت مرا این حس نا معلوم چرا پایان ندارد باز دوباره حسرت و کینه شده همپای شبهایم چگونه قلب بیمارم...
-
کپی کپی کپی
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 13:28
یه کپی !!!! آرزو دارم گر گل نیستم خاری نباشم بار بر دار بر دوشی نیستم باری نباشم گر نگشتم دوست با صاحب دلی دشمن نگردم بوستان بهر خلیلی نیستم ناری نباشم نیستم گر نوش دارویی برای دردمندی نیز با بی دست پایی نیش جراحی نباشم گر نتوانم بستانم داد مظلومی ز ظالم باز آن خواهم که همکار ستم کاری نباشم گر نریزم آب زحمت از سویی بر...
-
تولد
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 13:25
تولد چیز خوبیه کل اً ! همهجا هم میشه متولد شد تو خونه تو بیمارستان تو راه بیمارستان و .... اما من یکی رو می شناسم که ادعا میکرد تو چشمای یه نفر دیگه متولد شده...
-
جنونی تازه
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 13:23
جنونی تازه ، زخمی نو ، نشان کرده ست جانم را و می گیرد همین ته مانده ی تاب و توانم را کجایی آی...! حجم هستیم در خویش می پیچد و می ترسم برون ریزد زدل ، راز نهانم را تمام آرزوهای مرا طوفان شک برده ست و ابری تیره پر کرده ست چشم آسمانم را نه خورشیدی ، نه امّیدی ، چه خواهد شد؟... نمی دانم فقط سرماست می داند زبان استخوانم...
-
مامانم
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 13:46
عشق تو بسان یک شهاب است کز عمق دلت به من رسیده حرف از تو قصیده قشنگی است کز وصف تو در دلم رسیده دیدار تو حکم فال نیکی ست کز دفتر عشق تو رسیده با عشق تو زندگی چه زیباست این عشق از آسمان رسیده واسه مامان عزیزم که خیلی دوسش دارم ( روزت مبارک)
-
کاش
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 13:45
کاش میشد روزی نیاد که وعده ها بوی خیانت بگیرن کاش میشد روزی نیاد دروغ و نیرنگ و ریا جای صداقت بشینن کاش میشد روزی نیاد مردم ما عشق و فراموش بکنن کاش میشد روزی نیاد ستاره ها شبها رو خاموش بکنن کاش میشد روزی نیاد شاپرکا از توی خونه ها برن کاش میشد روزی نیاد کبوترا پر بزنن تنها برن
-
سهراب
شنبه 24 تیرماه سال 1385 15:32
دم غروب میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید و روی میز هیاهوی چند میوه نوبر به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود و بوی باغچه را باد روی فرش فراغت نثار حاشه صاف زندگی می کرد و مثل بادبزن ذهن سطح روشن گل را گرفته بود به دست و باد می زد خود را مسافر از اتوبوس پیاده شد: « چه اسمان تمیزی !» و امتداد خیابان غربت او...
-
تو چطور میگی؟
شنبه 24 تیرماه سال 1385 12:38
تو چطور میگی که من برای تو کم بودم منی که عاشق ترین عاشق عالم بودم تو فقط دیده گریون خواستی من برات قلب پر از خون بودم اخه تو فقط یه عاشق خواستی اما من گذشته از جون بودم تو فقط دست نوازش خواستی من سرا پا غرق خواهش بودم تو همیشه در پی بهانه ها اما حدیث سازش بودم آره تو یه دل سپرده خواستی چه کنم که سر سپردت بودم تا که...
-
تماشا
جمعه 23 تیرماه سال 1385 19:59
آن لحظه که عشق من به دل جا کردی من سوختم و تو باز حاشا کردی گفتم که مگر تو عهد خود بشکستی با گریه فقط مرا تماشا کردی افسوس که خاطرت مرا یاد نکرد چشمان تو هم دمی مرا شاد نکرد میسوخت دلم ولی تو می خندیدی اما دل من ز عشق فریاد نکرد عبدلی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 تیرماه سال 1385 00:49
حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه
-
باختی
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 18:40
هنوز حرفای ناگفته دارم گوش کن تو هم این زهر تلخ نفرت و گوش کن آره تو راست میگی عشق بچه بازی نیست همون بهتر بری مارو هم فراموش کن تو آبروی عاشقی رو پاک بردی دارم جدی میگم برای من مردی چقدر ساده بودم که باورت کردم عزیزم بودی و خونمو می خوردی تو که بریدی و دوختی و بهونه ساختی اما بدون که تو عاشقی باختی عشق و چه ارزون به...
-
هیچی!!!!!!!
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 15:51
خواستم یه دستی به سر و روی وبلاگ بکشم اینجوری شد دیگه هیچی مثل سابق صفا نداره آهنگش هم اهنگ وبلاگ قبلیمه نظرت چیه؟
-
عشق
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 12:12
نشد ز عشق برای همیشه دور بمانم شکوه چشم تو نگذاشت با غرور بمانم غریب شهر شبم تا سپیده راه نماند طلوع کن تو که در مرزهای نور بمانم تمام زندگی ام لحظه های خسته تکرار زمانه خواست که همواره در مرور بمانم میان رفتن و ماندن دلم نشسته به تردید بخوان مرا که همیشه در اوج شور بمانم در این تداوم اگر مانده ام هنوز شکیبا دل تو...
-
حالا من یه ارزو دارم تو سینه
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 02:43
یادگار تو به من رنگ غروبه لحظه های با تو بودن ها چه خوبه نرو از پیشم نرو نزار بمیرم تو بزار تو خلوتت اروم بگیرم خوبه آشناییت باز برگرده کی پل آرزو تو پرر کرده همه میگن از صدام بغض جدایی میباره نمی بینن اشکامو که از گلایه میباره به خدا بغض صدام از دوری یارم نیست بغض دیگست تو صدام قلب گرفتارم نیست دوباره دل هوای با تو...
-
دوست عزیزم مجتبی
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 00:23
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آینه بدانید تا که هست نه آن لحظه که افتاد و شکست
-
شاعران جوان
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 14:13
غم بی هم زبانیم را با باد خواهم گفت و حکایت نا مهربانیت را به دست نقالان خواهم سپرد چون صیادی بد اقبال به خانه باز خواهم گشت یادم نرفته خواهش خاموشت و چشمهای خسته از تنهایی دیشب خیال روی تو با من گفت این روز ها دوباره تو میایی هنگام رفتن است چشمانم را بستم و برگشتم باور نمیکنم ... هرگز ... آری هرگز دیشب تمام ستاره های...
-
یگانه
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 20:37
گیرم بازم بیایی از عاشقی بخونی گیرم تا دنیا دنیاس بخوای پیشم بمونی روز غمم نبودی خوشیت با دیگران بود منو به کی فروختی ؟ اون از ما بهترون بود میایی بیا غریبه حیف دیگه خیلی دیره حالا که خاطراتت یکی یکی می میره کی گفته بود که تنهام؟ وقتی تورو ندارم بازم میگم بدونی منم خدایی دارم برگشتی اما انگار تو باختی توی بازی غرورتم...
-
مرو ای دوست
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 19:01
مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو به گل روی تو مرو ای دوست بنشین با من و دل بنشین تا برسم مگر به شب موی تو تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو که خاموشی بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو به گل روی تو بنشین تا بنشانی نفسی اتش دل...
-
آرش
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 13:14
ما که بختمون از اول بخت بد بیاری بود آخر روزای خوبمون که گریه زاری بود روزای بد میرن و روزای بد تر میان از دل غم زده من نمیدونن چی میخوان روزگار چرخید و من اسیر درمان شدم توی بد بیاری هام راهی زندان شدم خلاصه ای روزگار خنجرت و به ما زدی ولی من با این غزل میگم که اشتباه زدی حالا اشک خون به چشم اینو واست میخونم الهی...
-
کمکم کن
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 12:56
یه دریا یه خورشید یه غروب غم گرفته یه تنها یه عاشق یه دنیا حرف نگفته تو چشما یه بارون تو گلو بغض نفس گیر میدونم واسه من این بوده قصه تقدیر نمیشه بخونم تو شبی که سرده و تاره کسی نیست که رو زخمام مرهم تازه بذاره سکوتم یه فریاد از یه عشق رفته از دست همون که نموندش بی خبر بار سفر بست کویر نیازم حسرت یه قطر آهه تو شب روحم...
-
ارش دلفان
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 21:13
یادمه ناز دو چشمای قشنگت یادمه اون گونه های رنگارنگت یادمه مهربونیت با دل من یادمه برق چشای مهربونت اولین شب یادمه حالمو خوندی تو دلم مثل یه خاطره موندی یادمه گفتم این لحظه کم تو چه راحت پا گذاشتی توی قلبم کو صدای خسته سازت آرش کو نوای درد بیدارت آرش امروز گرفتن عشقتو از قلبت روز دیگه روشن آتیش زیره قابت اگه عشقتو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 21:12
من اگه کسی رو داشتم دیگه در به در نبودم با غم و غربت و اندوه دیگه هم سفر نبودم اگه زخم نخورده بودم تو رو باور نمی کردم توی این حصار پر درد با غمت سر نمی کردم کولی شب زده بودم پشت گریه صدات کردم از پس آینه اشک تا همیشه نگات کردم بعد عشق معنای مرگه مسلخ پاییز و برگه قصه عشق و حقیقت قصه گل و تگرگه آخه دردم درد تو بود درد...
-
رفت
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 23:27
بند تمــام خاطره ها را گسست و رفت بغض تمام حنجره ها را شکست و رفت ســاحل کنـار پنجره مـا رسـیده بـود اما به نبض پنجره ها دل نبست و رفت نزدیک ظهر داغ غزل خیز فصل مهر بر فرش باد سرد زمستان نشست و رفت انبـوه شـعرهای دلـم بی جواب مـاند رسم تمام شاعره ها را شکست و رفت دنیا خلاصه شد به اتــاقی شـبـیه عشق ازاین اتاق گرم و...